معرفی وبلاگ
تلاش ما بر این است تا بتوانیم با گردآوری اطلاعات گردشگری ایران ، این جاذبه ها را به ایرانیان و جهانیان یادآور شویم
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 316962
تعداد نوشته ها : 237
تعداد نظرات : 3
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

زبانها و لهجه هاي ايراني امروز

زبانها و لهجه هاي ايراني كه امروز متداول است و از قفقاز تا فلات پامير و ازعمان تا آسياي مركزي بدانها سخن ميگويند تنوع بسيار دارد. از اين ميان زبان فارسي به مناسبت ادبيات پردامنه و اعتبار تاريخي و نفوذ آن در ساير زبانها و لهجه هاي ايراني‚ و نيز در زبان غير ايراني تركي اهميت خاص دارد . زبانها و لهجه هاي ايراني كنوني را ميتوان به چند گروه تقسيم كرد. نخست اين زبانها به دو دسته شرقي و غربي تقسيم ميشوند. اين تقسيم چنانكه درمورد زبانهاي ميانه ايران ذكر شد بر حسب مشتركات صوتي و لغوي ودستوري است.

زبانهاي ايراني شرقي كه امروزه رايج است بدين قرار است:

 

آسي

كه در قسمتي از نواحي كوهستاني قفقاز مركزي رايج است و در آن دو لهجه مهم‚ يكي ايرون و ديگري ديگورون ميتوان تشخيص داد. آسها يا آنها كه به نام آنها در تاريخ مكرر برميخوريم اصلا از مشرق درياي خزر به اين نواحي كوچ كرده اند و ازاينرو زبان آنها با زبان سغدي و خوارزمي ايراني ارتباط نزديك دارد.

آسي در ميان زبانهاي ايراني كنوني مقامي خاص دارد. اين زبان يكي از زبانهاي بسيار معدودي است كه زبان فارسي در آن تقريبا نفوذ نيافته لهجه كومزاري از لهجه هاي ايراني عمان نيز از دايره نفوذ زبان فارسي بيرون است و بسياري از خواص زبانهاي كهن ايران را تاكنون محفوظ داشته مانندصرف اسامي در حا لات هفت گانه و به كار بردن پيشوندهاي متعدد براي افعال و غيره و از بدوي ترين زبانهاي ايراني امروز به شمار ميرود.

ادبيات آسي شامل داستانها و افسانه هاي جالبي است كه از قرن گذشته شروع به ضبط آنها گرديده است. از معروفترين اين داستانها سلسله داستانهاي قهرمانان نرت است.امروز براي آسي خط روسي به كار ميرود و دامنه اقتباس آسي از روسي روزبروز توسعه مييابد.

 

يغنوبي

اين زبان بازمانده يكي از لهجه هاي سغدي است كه در دره يغنوب‚ ميان جبال زرفشان و حصار‚ بدان سخن ميگويند و تنها اثر زندهاي است كه از زبان سغدي به جاي مانده و در آن مانند زبان سغدي هنوز ميتوان ماضي را از ماده مضارع بنا كرد و علامت جمع نيز در آن t-است. از اين جهت با زبان آسي كه علامت جمع در آن tA است شبيه است.يغنوبي نيز مانند ساير لهجه هاي ايراني بسياري از لغات فارسي و عربي را اقتباس كرده است.

 

پشتو

اين زبان‚ زبان محلي افغانستان و قسمتي از ساكنان سرحدات شمال غربي هندوستان است. هر چند زبان فارسي و عربي در اين زبان نفوذ يافته‚ ولي اين زبان كه امروز در افغانستان بيش از گذشته مورد توجه است ‚ بسياري از خصوصيات اصيل زبانهاي ايراني را حفظ كرده و خود لهجات مختلف دارد : وزيري‚ آفريدي‚ پيشاوري‚ قندهاري‚ قلزهاي‚ بنوچي و غيره.ونتسي را بايد حقا لهجه جدائي به شمار آورد كه با پشتو رابطه نزديك دارد . در پشتو هنوز تشخيص جنس مذكر و مونث و صرف اسامي رايج است.

زبان پشتو صاحب آثار و ادبيات است‚ از جمله آثار شاعر معروف اين زبان خوشحال خان را ميتوان ذكر كرد. همچنين مقدار زيادي اشعار محلي و داستان و افسانه به اين زبان موجود است. در ايام اخير كه اين زبان مورد نظر دولت افغانستان قرار گرفت آثار متعددي به اين زبان انتشار يافت. افغانستان از ديدگاه تاريخي و مرزهاي سياسي يكي از شهرهاي ايران بوده است و زبانشان نيز بخشي از زبان ايراني است .

 

لهجه هاي فلات پامير

در فلات پامير ميان افغانستان و هندوستان وچين و تركستان ( كه بخشي از 17 شهر قفقاز ايران بوده اند ) هنوز عدهاي از زبانها و لهجه هاي ايراني رايج است. عده كساني كه به هر يك از اين زبانها سخن ميگويند معدود است و بعضي از اين لهجه ها در حال از ميان رفتن است و برخي نيز امروز از ميان رفته. اين زبانها به واسطه دور بودن از مراكز سياسي و تغييرات اجتماعي توانسته اندبسياري از خصوصيات لغات قديم ايراني را محفوظ بدارند. مطالعه اين زبانهااز لحاظ تحقيق زبانهاي قديم ايراني اهميت خاص دارد. بسياري لغات اصيل از زبان هند و اروپائي در اين زبانها به خصوص در وخي محفوظ مانده كه درساير زبانهاي ايراني يا هند به جا نمانده است.مهمترين زبانها و لهجه هاي فلات پامير عبارتند از: وخاني يا وخي ‚ شغناني ياشغني ‚ ارشري ‚ يزغلامي ‚ روشاني ‚ برتنگي ‚ سنگليچي يا زبكي ‚ اشكاشمي ‚ مونجاني يا مونجي ‚ يدغهاي يا ايدغهاي ‚ اورموري يا بركي ‚ پراچي.

در اين زبانها با وجود شباهت و نزديكي آنها به يكديگر ميتوان دسته هاي مختلف تشخيص داد. شغناني و ارشري و يزغ لامي و روشاني و برتنگي گروه پيوستهاي تشكيل ميدهند. سنگليچي و اشكاشمي نيز بهم پيوسته اند. يدغه رابايد منشعب از مونجاني شمرد كه خود لهجات مختلف دارد. وخاني در اين ميان از ديگر زبانها مستقل است و ظاهرا بازمانده يكي از زبانهاي مستقل قديم ايراني است.

اين زبانها مانند سغدي و سكائي و آسي همه متعلق به دسته شمالي زبان هاي ايراني شرقي اند. اورموري و پراچي كه در قسمت غربي تر و جنوبي ترافغانستان رايج اند به دسته جنوبي زبانهاي شرقي تعلق دارند و با يكديگر پيوسته و نزديك اند. در اورموري ميتوان دو لهجه متفاوت كه يكي در لوگر و ديگري در كني گروم متداول است تشخيص داد.

زبانهاي دسته غربي كثرت و تنوع بيشتري دارند. اهم آنها بدين قراراست:

 

بلوچي

اين زبان در قسمتي از بلوچستان و همچنين در بعضي نواحي تركمنستان شوروي رايج است. در بلوچستان علاوه بر بلوچي زبان ديگري نيزبه نام براهوي متداول است كه از جمله زبانهاي دراويدي يعني زبان بوميان هندوستان قبل از نفوذ اقوام آريائي است.

بلوچي اصولا از گروه شمالي زبانهاي غربي ايران است و بلوچها ظاهرا ازشمال به جنوب كوچ كرده اند‚ ولي بلوچي به علت مجاورت با زبانهاي شرقي ايراني بعضي از عوامل آنها را اقتباس كرده است . همچنين بلوچي گذشته از فارسي بعضي از لغات براهوي و سندي را اقتباس كرده.

زبان بلوچي لهجات مختلف دارد كه مهمترين آنها بلوچي غربي و بلوچي شرقي است كه هر يك نيز تقسيمات فرعي دارند‚ اما رويهمرفته به علت ارتباط قبائل بلوچ با يكديگر تفاوت ميان اين لهجات زياد نيست.بلوچي از بعضي زبانهاي ديگر غربي‚ مانند فارسي‚ محافظه كارتر است وبسياري از لغات ايراني كهن با اندك تغييري در آن به جا مانده است .

 

كردي

كردي نام عمومي يك دسته زبانها و لهجه هائي است كه در نواحي كردنشين تركيه و ايران و عراق و سوريه رايج است كه همگي ريشه اي ايراني دارند . بعضي از اين زبانها را بايد مستقل شمرد‚ چه تفاوت آنها با كردي كرمانجي بيش از آن است كه بتوان آنها را باكردي پيوسته دانست: دو زبان مستقل از اين نوع يكي زازا يا دملي است كه به نواحي كردنشين غربي متعلق است‚ و ديگري گوراني كه در نواحي كردنشين جنوبي رايج است و خود لهجه هاي مختلف دارد. گوراني لهجه اي است كه ادبيات مذهب اهل حق بدان نوشته شده و مانند زازا به شاخه شمالي دسته غربي تعلق دارد.

زبان كردي اخص را كرمانجي مينامند كه خود لهجه هاي متعدد دارد مانندمكري‚ سليمانيهاي‚ سنندجي‚ كرمانشاهي‚ بايزيدي‚ عبدوئي‚ زندي.

زبان كردي با دسته شمالي لهجه هاي ايراني غربي مشابهات زيادي دارد و اززبانهاي مهم دسته غربي به شمار ميرود و صاحب اشعار و تصانيف و قصص و سنن ادبي است. زبان كردي مانند زبان فارسي و برخلاف زبان بلوچي و پشتو در طول زمان تغييرات مهم صوتي پذيرفته است. ريشه اين زبان از پهلوي ايران باستان است و بسياري واژه هاي آن دست نخورده مانده است .

 

لهجه هاي ساحل درياي مازندران

اين زبانها كه شامل گيلكي و مازندراني طبري و طالشي و فروع اينهاست در سواحل جنوبي و جنوب غربي درياي مازندران رايج است. گرگاني كه لهجه خاص فرقه حروفيه بوده امروز از ميان رفته است. مازندراني و گيلكي ادبيات محلي قابل ملاحظه اي دارند‚ از اين ميان مازندراني صاحب آثار معتبر بوده كه بيشتر از ميان رفته است. - لهجه هاي مركزي - لهجه هاي مركزي ايران كه از بعضي جهات حد فاصل ميان لهجه هاي شمالي و لهجه هاي جنوبي دسته غربي محسوب ميشوند ‚ متعددند و از حوالي قم تا حوالي يزد و كرمان و نزديكي شيراز متداول اند. ازاين جمله است نطنزي و فريزندي در فريزند - پنج فرسنگي نطنز و يارندي در يارند از توابع نطنز و ميمهاي در ميمه از توابع كاشان و جوشقاني وونيشوني در ونيشون يا وانيشان ميان گلپايگان و خونسار و قهرودي درجنوب كاشان و سوئي ميان اصفهان و كاشان و كشهاي در شمال اصفهان و زفرهاي در شرق اصفهان و سدهي و گزي و قمشهاي و خرزوقي همه ازتوابع اصفهان و اردستاني و وفسي و لهجه هاي وابسته به آن آشتياني ‚ كهكي ‚ آمرهاي - ميان ساوه و همدان و اراك و خونساري و محلاتي وسيوندي در راه اصفهان به شيراز - شمال شيراز و نائيني و اناركي نزديكنائين و لهجه زرتشتيان يزد و كرمان يا لهجه بهدينان كه اندكي با يكديگر متفاوت اند .

در نواحي شمالي لهجه هاي مركزي كه ذكر آنها گذشت‚ به دسته ديگري از زبانها و لهجه هاي ايراني برميخوريم كه عموما به دسته غربي زبانهاي ايراني متعلق اند. عمده اين لهجه ها عبارتند از تاكستاني و خويشان آن اشتهاردي ‚ رامندي ‚ چالي يا شالي و غير اينها - ميان قزوين و زنجان و طهران ‚ سمناني‚ سنگسري و شهمرزادي و سگردي و سرخهاي و خوري در خور نزديك بيابانك و خلخالي و هرزني در هرزن و گلينقيه ميان جلفا و صوفيان

 

آذربايجان و لهجه كرينگان در جنوب رود ارس و چهارده فرسخي شمال تبريز

ميان غالب اين لهجه ها ميتوان مناسباتي يافت كه حاكي ازپيوستگي آنها است. تاكستاني از جهتي با سمناني و از جهتي با طالشي شبيه است. لهجه هاي هرزن و كرينگان بهواسطه خصوصياتي كه دارند از لهجه هاي ممتاز ايران بهشمار ميروند صرف اسامي در چندين حالت ‚ ساختن مضارع ازماده ماضي ‚ باقي ماندن ماده ماضي و مضارع و وجه التزامي و امر قديم درآن‚ تبديل -t- به r در آن و غير اينها . با اين همه هرزني از جهتي نيز باطالشي و خلخالي و از جهتي با لهجه زازا در كردستان تركيه مشابهت دارد.

اگر چنانكه بعضي گمان كردهاند ‚ زازا اصلا از لهجه هاي مردم كوهنشين ديلم بوده و بعدا به مغرب رفته است ميتوان هرزني و كرينگاني و خلخالي و طالشي و زازا و تاكستاني و سمناني را يك رشته زبانها و لهجه هاي پيوسته شمرد كه از طرفي با لهجه هاي ديگر سواحل درياي خزر و از طرف ديگر با لهجه هاي مركزي ايران ارتباط مييافته است .اگر چنانكه معمول است لهجه هاي غربي ايراني را به دو دسته شمالي و جنوبي تقسيم كنيم ‚ لهجه هائي كه ذكر آنها گذشت همه به دسته شمالي متعلق اند هرچند بعضي از آنها مانند سيوندي و بلوچي فعلا در جنوب ايران متداول اند .زبان كنوني آذربايجان پس از يورش عثماني ها به مرور زمان از آذري به تركي آذربايجاني تغيير كرد . با اينكه اين زبان نزديكي هايي با زبان كشور تركيه دارد ولي بسياري واژه هاي آن هنوز ايراني است . زبان آذري يكي از اصيل ترين زبانهاي ايراني بوده است كه متاسفانه امروز تنها در ده ها و روستاهاي دوردست آذربايجان رايج است . زبان كنوني زباني غير ايراني است .

 

زبانها و لهجه هاي جنوبي

اهم اين زبانها فارسي است. اين زبان كه زبان رسمي و ادبي ايران است دنباله فارسي ميانه پهلوي و فارسي باستان است كه قدمتي بيش از 2400 سال دارد و از زبان اقوام پارس سرچشمه ميگيرد.آغاز زبان فارسي كنوني را بايد از نخستين آثاري كه پس از اسلام به اين زبان به وجود آمده محسوب داشت. تحول مهم اجتماعي و سياسي و مذهبي كه بانفوذ اسلام در ايران حاصل گرديد در زبان رسمي ايران موثر شد. زباني كه پس از اسلام به خط عربي به جاي خط پهلوي ضبط گرديد و قديمترين نمونه هاي آن را در اشعار حنظله بادغيسي و محمدبن وصيف سيستاني وشهيد و رودكي مييابيم تا امروز تغيير اساسي نيافته است.

زبان فارسي در قواعد دستوري دنباله فارسي ميانه است و با آن تفاوت چنداني ندارد از جمله تفاوتهاي معدودي كه دارد اين است كه در فارسي كنوني ماضي افعال متعدي نيز مانند افعال لازم صرف ميشود : نوشتم ‚ نوشتي ‚ نوشت... مانند: آمدم ‚ آمدي ‚ آمد... در فارسي ميانه اولي ‚ به وسيله ضمائر ملكي و دومي با مضارع فعل ah بودن‚ صرف ميشود.

از حيث لغات‚ زبان فارسي مواد بسيار از ساير زبانهاي ايراني و غيرايراني مانند پارتي شهر‚ فرشته‚ فرزانه‚ شاهپور و غيره و سغدي يا زبانهاي نزديك به آن بساك‚ زندباف‚ فغفور‚ چرخشت‚ مل‚ ملخ و غيره و يوناني ديهيم‚ درهم‚ دينار‚ فنجان‚ لنگر‚ پسته‚ الماس‚ مرواريد‚ سيم‚ نرگس‚ كلم ‚ كليد‚ قپان‚ كالبد‚ لگن‚ ياقوت‚ زمرد و غيره و آرامي يا سرياني كشيش‚مسيحا‚ تابوت‚ چليپا‚ كنشت‚ شنبه‚ شيپور‚ بوريا‚ گنبد‚ شيدا‚ تود وغيره و هندي شكر‚ شمن‚ فلفل‚ شغال‚ كوتوال‚ چندن = صندل‚ نارگيل‚كرباس‚ شيدا‚ قرنفل‚ لاك و غيره و تركي اردو‚ اطراق‚ يغما‚ ايلچي‚ قراول‚خاقان‚ خاتون و غيره و مغولي نوكر‚ سوغات‚ چريك‚ بهادر‚ كرياس‚كنگاش‚ قورچي‚ كتل‚ ياسا‚ تمغا‚ يرليغ و غيره و چيني كاغذ‚ چاي‚ تيم‚تيمچه قرض گرفته است و اخيرا عده اي از كلمات مردم مغرب زمين نيز واردفارسي گرديده است مانند اسكناس‚ پوتين‚ ارسي‚ ماشين و غيره .از طرفي بسياري كلمات و افعال اصيل ايراني در زبان فارسي به جا نمانده وفقط از بعضي‚ مشتقاتي در فارسي باقي است. اما از اين همه مهمتر لغات عربي است كه قسمت عمده لغات فرهنگي و اداري و سياسي و علمي فارسي متداول را تشكيل ميدهد‚ هر چند بسياري از اين لغات در صورت و معني و تلفظ با اصل عربي تفاوت يافته و صورت ايراني به خودگرفته اند.

زبان فارسي از ميان زبانهاي جديد ايراني تنها زباني است كه ادبيات وسيع و طراز اول به وجود آورده و نيز در همه لهجه هاي ايراني به استثناي آسي و كومزاري تاثير قوي كرده و در بسياري از نواحي به خصوص نواحي شرقي ايران جايگير لهجه ها و زبانهاي ديگر ايراني شده است.زبان تاجيكي كه در تركستان شوروي رايج است و همچنين فارسي افغانستان هر چند مختصر تفاوتهائي با فارسي رسمي ايران دارند اصولا هماناند وتفاوتهاي آنها اساسي نيست. همچنين زبان تاتي حوالي بادكوبه را نيز بايداصولا از لهجه هاي فارسي شمرد كه با سپاهياني كه در عهد ساسانيان براي نگاهداري دربند قفقاز فرستاده شده اند به آن سامان راه يافته است.

لهجه يهوديان سمرقند و بخارا نيز اصولا فارسي است كه با عده زيادي ازلغات عبري آميخته است‚ ولي بعضي تفاوتها و به خصوص حفظ بعضي صورقديم به آن صورت لهجه فرعي ميدهد.

ساير لهجه هاي جنوبي عبارتند از لري و بختياري و لكي و فروع آنها كه همه را ميتوان تحت عنوان كلي لري ذكر كرد‚ و دزفولي‚ و لهجه هاي فارس ازجمله لاري و بندري در ميناب و لهجه هاي سمغون و بورينگان و پاپون وامامزاده اسمعيل و ماسرم‚ و لهجه هاي بشكردي كه در آنها دو لهجه عمدهشاه بابكي و انگهراني ميتوان تشخيص داد و لهجه كومزاري درشبه جزيره عمان كه با فارسي و لري رابطه نزديك دارد.

لهجه هاي كنوني ايراني در مرحله واحدي از تحول نيستند. بعضي مانندفارسي و لري و كردي و تاكستاني در تحول پيشتر رفته و نسبت به صورت قديمتر خود بسيار ساده شده اند. مثلا در فارسي از تصريف اسامي و ازتشخيص جنس و تثنيه اثري نمانده و از دستگاه مفصل افعال قديم نيزصورتهاي معدودي باقي مانده و عده پيشوندها و پسوندهاي رايج قديم نيزتقليل كلي يافته و براي اداي معاني وسائل تازه از قبيل به كار بردن حروف اضافه و ساختن افعال مركب معمول گرديده .

بعضي ديگر از لهجه ها مانند آسي و پشتو و بلوچي برعكس محافظه كار ترند ونزديكي آنها به صورت قديمتر زبانهاي ايراني بيشتر است.

تصريف اسامي در غالب لهجه هاي دسته غربي از ميان رفته‚ اما در بعضي ديگر اثري از آن بجاست. مثلا در كردي هنوز حالت فاعلي و غيرفاعلي دوصورت جداگانه دارد .

بسياري از لهجه هاي ايراني در برابر نفوذ روزافزون زبان فارسي در حال از ميان رفتن اند و حق اين است كه هر چه زودتر در جمع و تدوين آنها كوشش شود.به اميد روزي كه در تمام شهرهاي ايران و كشورهاي منطقه كه بخشي از ايران بوده اند و امروزه مرزهاي استعماري آنها را از ما جدا كرده است شاهد مكانهايي براي تندريس و گسترش اين زبانهاي ايراني باشيم تا اين هويت و يكپارچگي ملي را هر چه بيشتر حفظ كنيم و اين فرهنگي نياكان را براي ابد نگه داريم .

نويسنده : دكتر احسان يارشاطر , گردآوري از ارشام پارسي


دسته ها : ايران - گويش ها
چهارشنبه 28 10 1390 9:34
X