معرفی وبلاگ
تلاش ما بر این است تا بتوانیم با گردآوری اطلاعات گردشگری ایران ، این جاذبه ها را به ایرانیان و جهانیان یادآور شویم
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 316996
تعداد نوشته ها : 237
تعداد نظرات : 3
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

ضرب المثلهاي كهن ايراني

 

ا - آ

آب از سر چشمه گله !

آب از آب تكان نميخوره !

آب از سرش گذشته !

آب پاكي روي دستش ريخت !

آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم !

آب را گل آلود ميكنه كه ماهي بگيره !

آب زير پوستش افتاده !

آب كه يه جا بمونه، ميگنده .

آبكش و نگاه كن كه به كفگير ميگه تو سه سوراخ داري !

آب كه از سر گذشت، چه يك ذرع چه صد ذرع ـ چه يك ني چه چه صد ني !

آب كه سر بالا ميره، قورباغه ابوعطا ميخونه !

آب نمي بينه و گرنه شناگر قابليه !

آبي از او گرم نميشه !

آتش كه گرفت، خشك و تر ميسوزد !

آخر شاه منشي، كاه كشي است !

آدم با كسي كه علي گفت، عمر نميگه !

آدم بد حساب، دوبار ميده !

آدم تنبل، عقل چهل وزير داره !

آدم خوش معامله، شريك مال مردمه !

آدم دست پاچه، كار را دوبار ميكنه !

آدم زنده، زندگي ميخواد !

آدم گدا، اينهمه ادا ؟!

آدم گرسنه، خواب نان سنگك مي بينه !

آدم ناشي، سرنا را از سر گشادش ميزنه !

آرد خودمونو بيختيم، الك مونو آويختيم !

آرزو بر جوانان عيب نيست !

آستين نو پلو بخور !

آسوده كسي كه خر نداره --- از كاه و جوش خبر نداره !

آسه برو آسه بيا كه گربه شاخت نزنه !

آشپز كه دوتا شد، آش يا شوره يا بي نمك !

آش نخورده و دهن سوخته !

آفتابه خرج لحيمه !

آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هيچي !

آفتابه و لولهنگ هر دو يك كار ميكنند، اما قيمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم ميشه !

آمدم ثواب كنم، كباب شدم !

آمد زير ابروشو برداره، چشمش را كور كرد !

آنانكه غني ترند، محتاج ترند !

آنچه دلم خواست نه آن شد --- آنچه خدا خواست همان شد .

آنرا كه حساب پاكه، از محاسبه چه باكه ؟!

آنقدر بايست، تا علف زير پات سبز بشه !

آنقدر سمن هست، كه ياسمن توش گمه !

آنقدر مار خورده تا افعي شده !

آن ممه را لولو برد !

آنوقت كه جيك جيك مستانت بود، ياد زمستانت نبود ؟

آواز دهل شنيده از دور خوشه !

ارزان خري، انبان خري !

از اسب افتاده ايم، اما از نسل نيفتاده ايم !

آب از دستش نميچكه !

از اون نترس كه هاي و هوي داره، از اون بترس كه سر به تو داره !

از اين امامزاده كسي معجز نمي بينه !

از اين دم بريده هر چي بگي بر مياد !

از اين ستون بآن ستون فرجه !

از بي كفني زنده ايم !

از دست پس ميزنه، با پا پيش ميكشه !

از تنگي چشم پيل معلومم شد --- آنانكه غني ترند محتاج ترند !

از تو حركت، از خدا بركت .

از حق تا نا حق چهار انگشت فاصله است !

از خر افتاده، خرما پيدا كرده !

از خرس موئي، غنيمته !

از خر ميپرسي چهارشنبه كيه ؟!

از خودت گذشته، خدا عقلي به بچه هات بده !

از درد لا علاجي به خر ميگه خانمباجي !

از دور دل و ميبره، از جلو زهره رو !

از سه چيز بايد حذر كرد، ديوار شكسته، سگ درنده، زن سليطه !

از شما عباسي، از ما رقاصي !

از كوزه همان برون تراود كه در اوست ! (( گر دايره كوزه ز گوهر سازند ))

از كيسه خليفه مي بخشه !

از گدا چه يك نان بگيرند و چه بدهند !

از گير دزد در آمده، گير رمال افتاد !

از ماست كه بر ماست !

از مال پس است و از جان عاصي !

از مردي تا نامردي يك قدم است !

از من بدر، به جوال كاه !

از نخورده بگير، بده به خورده !

از نو كيسه قرض مكن، قرض كردي خرج نكن !

از هر چه بدم اومد، سرم اومد !

از هول هليم افتاد توي ديگ !

از يك گل بهار نميشه !

از اين گوش ميگيره، از آن گوش در ميكنه !

اسباب خونه به صاحبخونه ميره !

اسب پيشكشي رو، دندوناشو نميشمرند !

اسب تركمني است، هم از توبره ميخوره هم ازآخور !

اسب دونده جو خود را زياد ميكنه !

اسب را گم كرده، پي نعلش ميگرده !

اسب و خر را كه يكجا ببندند، اگر همبو نشند همخو ميشند !

استخري كه آب نداره، اينهمه قورباغه ميخواد چكار ؟!

اصل كار برو روست، كچلي زير موست !

اكبر ندهد، خداي اكبر بدهد !

اگر بيل زني، باغچه خودت را بيل بزن !

اگر براي من آب نداره، براي تو كه نان داره !

اگر بپوشي رختي، بنشيني به تختي، تازه مي بينمت بچشم آن وختي !

اگه باباشو نديده بود، ادعاي پادشاهي ميكرد !

اگه پشيموني شاخ بود، فلاني شاخش بآسمان ميرسيد !

از اونجا مونده، از اينجا رونده !

اگر جراحي، پيزي خود تو جا بنداز !

اگه خدا بخواهد، از نر هم ميدهد !

اگه خاله ام ريش داشت، آقا دائيم بود !

اگه خير داشت، اسمشو مي گذاشتند خيرالله !

اگر داني كه نان دادن ثواب است --- تو خود ميخور كه بغدادت خرابست !

اگه دعاي بچه ها اثر داشت، يك معلم زنده نمي موند !

اگه زاغي كني، روقي كني، ميخورمت !

اگه زري بپوشي، اگر اطلس بپوشي، همون كنگر فروشي !

اگه علي ساربونه، ميدونه شترو كجا بخوابونه !

اگه كلاغ جراح بود، ماتحت خودشو بخيه ميزد .

اگه لالائي بلدي، چرا خوابت نميبره !

اگه لر ببازار نره بازار ميگنده !

اگه مردي، سر اين دسته هونگ ( هاون ) و بشكن !

اگه بگه ماست سفيده، من ميگم سياهه !

اگه مهمون يكي باشه، صاحبخونه براش گاو مي كشه !

اگه نخورديم نون گندم، ديديم دست مردم !

اگه ني زني چرا بابات از حصبه مرد !

اگه هفت تا دختر كور داشته باشه، يكساعته شوهر ميده !

اگه همه گفتند نون و پنير، تو سرت را بگذار زمين و بمير !

امان از خانه داري، يكي ميخري دو تا نداري !

امان ازدوغ ليلي ، ماستش كم بود آبش خيلي !

انگور خوب، نصيب شغال ميشه !

اوسا علم ! اين يكي رو بكش قلم !

اولاد، بادام است اولاد اولاد، مغز بادام !

اول بچش، بعد بگو بي نمكه !

اول برادريتو ثابت كن، بعد ادعاي ارث و ميراث كن !

اول بقالي و ماست ترش فروشي !

اول پياله و بد مستي !

اول ، چاه را بكن، بعد منار را بدزد !

اي آقاي كمر باريك، كوچه روشن كن و خانه تاريك !

اين تو بميري، از آن تو بميري ها نيست !

اينجا كاشون نيست كه كپه با فعله باشه !

اين حرفها براي فاطي تنبون نميشه !

اين قافله تا به حشر لنگه !

اينكه براي من آوردي، ببر براي خاله ات !

اينو كه زائيدي بزرگ كن !

اين هفت صنار غير از اون چارده شي است !

اينهمه چريدي دنبه ات كو ؟!

اينهمه خر هست و ما پياده ميريم !

 

ب

با اون زبون خوشت، با پول زيادت، يا با راه نزديكت !

با اين ريش ميخواهي بري تجريش ؟

با پا راه بري كفش پاره ميشه، با سر كلاه !

با خوردن سيرشدي با ليسيدن نميشي !

باد آورده را باد ميبرد !

با دست پس ميزنه، با پا پيش ميكشه !

بادنجان بم آفت ندارد !

بارون آمد، تركها بهم رفت !

بار كج به منزل نميرسد !

با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هيچكدام با هرهيچكدام هر دو !

بازي اشكنك داره ، سر شكستنك داره !

بازي بازي، با ريش بابا هم بازي !

با سيلي صورت خودشو سرخ نگهميداره !

با كدخدا بساز، ده را بچاپ !

با گرگ دنبه ميخوره، با چوپان گريه ميكنه !

بالابالاها جاش نيست، پائين پائين ها راش نيست !

بالاتو ديديم ، پائينتم ديديم !

با مردم زمانه سلامي و والسلام .

تا گفته اي غلام توام، ميفروشنت !

با نردبان به آسمون نميشه رفت !

با همين پرو پاچين، ميخواهي بري چين و ماچين ؟

بايد گذاشت در كوزه آبش را خورد !

با يكدست دو هندوانه نميشود برداشت !

با يك گل بهار نميشه !

به اشتهاي مردم نميشود نان خورد !

به بهلول گفتند ريش تو بهتره يا دم سگ ؟ گفت اگر از پل جستم رريش من و گرنه دم سگ !

بجاي شمع كافوري چراغ نفت ميسوزد !

بچه سر پيري زنگوله پاي تابوته !

بچه سر راهي برداشتم پسرم بشه، شوهرم شد !

بخور و بخواب كار منه، خدا نگهدار منه !

بد بخت اگر مسجد آدينه بسازد --- يا طاق فرود آيد، يا قبله كج آيد !

به درويشه گفتند بساطتو جمع كن ، دستشو گذاشت در دهنش !

بدعاي گربه كوره بارون نمياد !

بدهكار رو كه رو بدي طلبكار ميشه !

برادران جنگ كنند، ابلهان باوركنند !

برادر پشت ، برادر زاده هم پشت

خواهر زاده را با زر بخر با سنگ بكش!

برادري بجا، بزغاله يكي هفت صنار !

براي كسي بمير كه برات تب كنه !

براي همه مادره، براي ما زن بابا !

براي يك بي نماز، در مسجد و نمي بندند !

براي يه دستمال قيصريه رو آتيش ميزنه !

بر عكس نهند نام زنگي كافور !

به روباهه گفتند شاهدت كيه ؟ گفت: دمبم !

بزبون خوش مار از سوراخ در مياد !

بزك نمير بهار مياد --- كنبزه با خيار مياد !

بز گر از سر چشمه آب ميخوره !

به شتره گفتند شاشت از پسه ، گفت : چه چيزم مثل همه كسه ؟!

به شتر مرغ گفتند بار ببر، گفت : مرغم، گفتند : بپر، گفت : شترم !

بعد از چهل سال گدايي، شب جمعه را گم كرده !

بعد از هفت كره، ادعاي بكارت !

بقاطر گفتند بابات كيه ؟ گفت : آقادائيم اسبه !

به كيشي آمدند به فيشي رفتند !

به گربه گفتند گهت درمونه، خاك پاشيد روش !

به كچله گفتند : چرا زلف نميزاري ؟ گفت : من از اين قرتي گيريها خوشم نمياد !

به كك بنده كه رقاص خداست !

بگو نبين، چشممو هم ميگذارم، بگو نشنو در گوشمو ميگيرم، اما اگر بگي نفهمم، نميتونم !

بگير و ببند بده دست پهلوون !

بلبل هفت تا بچه ميزاره، شيش تاش سسكه، يكيش بلبل !

بمالت نناز كه بيك شب بنده، به حسنت نناز كه بيك تب بنده !

بماه ميگه تو در نيا من در ميام !

بمرغشان كيش نميشه گفت !

بمرگ ميگيره تا به تب راضي بشه !

بوجار لنجونه از هر طرف باد بياد، بادش ميده !

بهر كجا كه روي آسمان همين رنگه !

به يكي گفتند : سركه هفت ساله داري ؟ گفت : دارم و نميدم، گفتند : چرا ؟ گفت : اگر ميدادم هفت ساله نميشد !

به يكي گفتند : بابات از گرسنگي مرد . گفت : داشت و نخورد ؟ !

بمير و بدم !

به گاو و گوسفند كسي كاري نداره !

بيله ديگ، بيله چغندر !

 

پ

پا را به اندازه گليم بايد دراز كرد !

پاي خروستو ببند، بمرغ همسايه هيز نگو !

پايين پايين ها جاش نيست، بالا بالا ها راش نيست !

پز عالي، جيب خالي !

پس از چهل سال چارواداري، الاغ خودشو نميشناسه !

پس از قرني شنبه به نوروز ميافته !

پستان مادرش را گاز گرفته !

پسر خاله دسته ديزي !

پسر زائيدم براي رندان، دختر زائيدم براي مردان، موندم سفيل و سرگردان !

پدر كو ندارد نشان از پدر --- تو بيگانه خوانش نخوانش پسر !

پشت تاپو بزرگ شده !

پنج انگشت برادرند، برابر نيستند !

پوست خرس نزده ميفروشه !

پول است نه جان است كه آسان بتوان داد !

پول پيدا كردن آسونه، اما نگهداريش مشكله !

پول حرام، يا خرج شراب شور ميشه يا شاهد كور !

پولدارها به كباب، بي پولها به بوي كباب !

پول ما سكه عُمَر داره !

پياده شو با هم راه بريم !

پياز هم خودشو داخل ميوه ها كرده !

پي خر مرده ميگرده كه نعلش را بكنه !

پيراهن بعد از عروسي براي گل منار خوبه !

پيرزنه دستش به درخت گوجه نميرسيد، مي گفت : ترشي بمن نميسازه !

پيش از آخوند منبر نرو !

پيش رو خاله، پشت سر چاله !

پيش قاضي و معلق بازي !

 

ت

تا ابله در جهانه، مفلس در نميمانه !

تابستون پدر يتيمونه !

تا پريشان نشود كار بسامان نرسد !

تا ترياق از عراق آرند، مار گزيده مرده باشد !

تا تنور گرمه نون و بچسبون !

تا چراغ روشنه جونورها از سوراخ ميان بيرون !

تا شغال شده بود به چنين سوراخي گير نكرده بود !

تا كركس بچه دارشد، مردار سير نخورد !

تا گوساله گاو بشه ، دل مادرش آب ميشه !

تا مار راست نشه توي سوراخ نميره !

تا نازكش داري نازكن، نداري پاهاتو دراز كن !

تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها !

تا هستم بريش تو بستم !

تب تند عرقش زود در مياد !

تخم مرغ دزد، شتر دزد ميشه !

تخم نكرد نكرد وقتي هم كرد توي كاهدون كرد !

تا تو فكر خر بكني ننه، منو در بدر ميكني ننه !

ترب هم جزء مركبات شده !

ترتيزك خريدم قاتق نونم بشه، قاتل جونم شد !

تره به تخمش ميره، حسني به باباش !

تعارف كم كن و بر مبلغ افزا !

تغاري بشكنه ماستي بريزد --- جهان گردد به كام كاسه ليسان !

تف سر بالا، بر ميگرده بريش صاحبش !

تلافي غوره رو سر كوره در مياره !

تنبان مرد كه دو تا شد بفكر زن دوم ميافته !

تنبل مرو به سايه، سايه خودش ميآيه !

تنها بقاضي رفته خوشحال برميگرده !

تو از تو، من ازبيرون !

تو بگو (( ف )) من ميگم فرحزاد !

توبه گرگ مرگه !

تو كه ني زن بودي چرا آقا دائيت از حصبه مرد !

تومون خودمونو ميكشه، بيرونمون مردم را !

توي دعوا نون و حلوا خير نميكنند

 

ج

جا تره و بچه نيست !

جاده دزد زده تا چهل روز امنه !

جايي نميخوابه كه آب زيرش بره !

جايي كه ميوه نيست چغندر ، سلطان مركباته !

جواب ابلهان خاموشيست !

جواب هاي، هويه !

جواني كجائي كه يادت بخير !

جوجه را آخر پائيز ميشمرند !

جوجه همسشه زير سبد نميمونه !

جون بعزرائيل نميده !

جهود، خون ديده !

جهود، دعاش را آورده !

جيبش تار عنكبوت بسته !

جيگر جيگره ، ديگر ديگره

 

چ

چار ديواري اختياري !

چاقو دسته خودشو نميبره !

چاه كن هميشه ته چاهه !

چاه مكن بهر كسي، اول خودت، دوم كسي !

چاه نكنده منار دزديده !

چرا توپچي نشدي !

چراغي كه به خونه رواست، به مسجد حرام است !

چشته خور بدتر از ميراث خوره !

چشم داره نخودچي، ابرو نداره هيچي !

چشمش آلبالو گيلاس مي چينه !

چشمش هزار كار ميكنه كه ابروش نميدونه !

چغندر گوشت نميشه، دشمنم دوست نميشه !

چنار در خونه شونو نمي بينه !

چوب خدا صدا نداره ، هر كي بخوره دوا نداره !

چوب دو سر طلا ست !

چوب را كه برداري، گربه دزده فرار ميكنه !

چوب معلم گله، هر كي نخوره خله !

چو به گشتي، طبيب از خود ميازار --- چراغ از بهر تاريكي نگه دار !

چو دخلت نيست خرج آهسته تر كن --- كه گوهر فرو شست يا پيله ور!

چه خوشست ميوه فروشي --- گر كس نخرد خودت بنوشي !

چه عزائيست كه مرده شور هم گريه ميكنه !

چه علي خواجه، چه خواجه علي !

چه مردي بود كز زني كم بود !

چيزي كه شده پاره، وصله ور نمي داره !

چيزي كه عوض داره گله نداره !

 

خ

خار را در چشم ديگران مي بينه و تير را در چشم خودش نمي بينه !

خاشاك به گاله ارزونه، شنبه به جهود !

خاك خور و نان بخيلان مخور ! (( ... خار نه اي زخم ذليلان مخور ))

خاك كوچه براي باد سودا خوبه !

خال مهرويان سياه و دانه فلفل سياه --- هر دو جانسوز است اما اين كجا و آن كجا ؟!

خاله ام زائيده، خاله زام هو كشيده !

خاله را ميخواهند براي درز ودوز و گرنه چه خاله چه يوز !

خاله سوسكه به بچه اش ميگه : قربون دست و پاي بلوريت !

خانه اي را كه دو كدبانوست، خاك تا زانوست !

خانه اگر پر از دشمن باشه بهتره تا خالي باشه !

خانه خرس و باديه مس ؟

خانه داماد عروسيست، خانه عروس هيچ خبري نيست !

خانه دوستان بروب و در دشمنان را مكوب !

خانه قاضي گردو بسياره شماره هم داره !

خانه كليمي نرفتم وقتي هم رفتم شنبه رفتم !

خانه نشيني بي بي از بي چادريست !

خانه همسايه آش ميپزند بمن چه ؟!

خدا به آدم گدا، نه عزا بده نه عروسي !

خدا برف را به اندازه بام ميده !

خدا جامه ميدهد كو اندام ؟ نان ميدهد كو دندان ؟

خدا خر را شناخت، شاخش نداد !

خدا داده بما مالي، يك خر مانده سه تا نالي !

خدا دير گيره، اما سخت گيره !

خدا را بنده نيست !

خدا روزي رسان است، امااِهني هم مي خواد !

خدا سرما را بقدر بالا پوش ميده !

خدا شاه ديواري خراب كنه كه اين چاله ها پر بشه !

خدا گر ببندد ز حكمت دري --- ز رحمت گشايد در ديگري !

خدا ميان دانه گندم خط گذاشته !

خدا ميخواهد بار را بمنزل برساند من نه، يك خر ديگه !

خدا نجار نيست اما در و تخته رو خوب بهم ميندازه !

خدا وقتي بخواد بده، نميپرسه تو كي هستي ؟

خدا وقتي ها ميده، ور ور جماران هم ، ها ميده !

خدا همه چيز را به يك بنده نمي ده !

خدا همونقدر كه بنده بد داره، بنده خوب هم داره !

خدايا آنكه را عقل دادي چه ندادي و آنكه را عقل ندادي چه دادي ؟ ((خواجه عبدالله انصاري ))

خدا يه عقل زياد بتو بده يه پول زياد بمن !

خر، آخور خود را گم نميكنه !

خراب بشه باغي كه كليدش چوب مو باشه !

خر، ار جل ز اطلس بپوشد خر است !

خر است و يك كيله جو !

خر از لگد خر ناراحت نميشه !

خر باربر، به كه شير مردم در !

خر به بوسه و پيغام آب نمي خوره !

خربزه شيرين مال شغاله !

خربزه كه خوردي بايد پاي لرزش هم بشيني !

خربزه ميخواهي يا هندوانه : هر دو دانه !

خربيارو باقلا بار كن !

خر، پايش يك بار به چاله ميره !

خرج كه از كيسه مهمان بود --- حاتم طايي شدن آسان بود !

خر چه داند قيمت نقل و نبات ؟

خر خالي يرقه ميره !

خر، خسته - صاحب خر، ناراضي !

خر خفته جو نمي خوره !

خر ديزه است، به مرگ خودش راضي است تا ضرر بصاحبش بزنه !

خر را با آخورميخوره، مرده را با گور !

خر را جايي مي بندند كه صاحب خر راضي باشه !

خر را كه به عروسي ميبرند، براي خوشي نيست براي آبكشي است !

خر را گم كرده پي نعلش ميگرده !

خر، رو به طويله تند ميره !

خرس، تخم ميكنه يا بچه ؟ از اين دم بريده هر چي بگي برمياد !

خرس در كوه، بو علي سيناست !

خرس شكار نكرده رو پوستشو نفروش !

خر سواري را حساب نميكنه !

خر، سي شاهي ، پالون دو زار !

خر كريم را نعل كردن !

خر كه جو ديد، كاه نميخوره !

خر، كه علف ديد گردن دراز ميكنه !

خر گچ كش روز جمعه از كوه سنگ مياره !

خر لخت راپالانشو بر نميدارند!

خر ما از كرگي دم نداشت !

خر ناخنكي صاحب سليقه ميشود !

خروار نمكه، مثقال هم نمكه !

خر وامانده معطل چشه !

خروسي را كه شغال صبح ميبره بگذار سر شب ببره !

خر، همان خره پالانش عوض شده !

خريت ارث نيست بهره خداداده س !

خري كه از خري وابمونه بايد يال و دمشو بريد !

خوشبخت آنكه خورد و كِشت، بدبخت آنكه مرد و هِشت !

خواب پاسبان، چراغ دزده !

خنده كردن دل خوش ميخواد و گريه كردن سر وچشم !

خواهر شوهر، عقرب زير فرشه !

خواست زير ابروشو برداره، چشماشو كور كرد !

خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو !

خوبي لر به آنست كه هر چه شب گويد روزنه انست !

خودتو خسته ببين، رفيقتو مرده !

خودشو نميتونه نگهداره چطور منو نگهميداره ؟

خود گوئي و خود خندي، عجب مرد هنر مندي !

خودم كردم كه لعنت بر خودم باد !

خوردن خوبي داره ، پس دادن بدي !

خوشا بحال كساني كه مردند و آواز ترا نشنيدند !

خوشا چاهي كه آب از خود بر آرد !

خوش بود گر محك تجربه آيد بميان --- تا سيه روي شود هر كه دراو غش باشد .

خوش زبان باش در امان باش !

خولي بكفم به كه كلنگي بهوا !

خونسار است و يك خرس !

خير در خانه صاحبش را ميشناسد !

خيك بزرگ، روغنش خوب نميشه !

 

د

دادن بديوانگي گرفتن بعاقلي !

دارندگيست و برازندگي !

داري طرب كن، نداري طلب كن !

داشتم داشتم حساب نيست، دارم دارم حسابه !

دانا داند و پرسد نادان نداند و نپرسد !

دانا گوشت ميخورد نادان چغندر !

دانه فلفل سياه و خال مهرويان سياه --- هر دو جانسوز است اما اين كجا و آن كجا !

دايه از مادر مهربانتر را بايد پستن بريد !

دختر، تخم تر تيزك است !

دختر تنبل، مادر كدبانو را دوست داره !

دخترميخوهي ماماش را بين --- كرباس ميخواهي پهناش را ببين !

دختر همسايه هر چه چل تر براي ما بهتر !

دختري كه مادرش تعريف بكنه براي آقا دائيش خوبه !

درازي شاه خانم به پهناي ماه خانم در !

در بيابان گرسنه را شلغم پخته به ز نقره خام !

در بيابان لنگه كفش، نعمت خداست !

در پس هر گريه آخر خنده ايست !

در جنگ، حلوا تقسيم نميكنند !

در جواني مستي، در پيري سستي، پس كي خدا پرستي ؟!

در جهان هر كس كه داره نان مفت، ميتواند حرفهاي خوب گفت !

در جهنم عقربي هست كه از دستش به مار غاشيه پناه ميبرند !

در جيبش را تار عنكبوت گرفته است !

در چهل سالگي طنبور ميآموزد در گور استاد خواهد شد !

در حوضي كه ماهي نيست ، قورباغه سپهسالاره !

در خانه ات را ببند همسايه تو دزد نكن !

در خانه اگر كس است يكحرف بس است !

در خانه بيعاره ها نقاره ميزنند !

در خانه مور، شبنمي طوفانست !

در خانه هر چه، مهمان هر كه !

درخت اگر متحرك شدي ز جاي بجاي --- نه جور اره كشيدي نه جفاي تبر !

درخت پر بار، سنگ ميخوره !

درخت هر چه بارش بيشتر بشه، سرش پائين تر مياد !

درخت كاهلي بارش گرسنگي است !

درخت كج جز بآتش راست نميشه !

درخت گردكان باين بلندي --- درخت خربزه الله اكبر !

درهفت آسمان يك ستاره نداره !

درد دل خودم كم بود، اينهم قرقر همسايه !

درد، كوه كوه مياد، مومو ميره !

در دروازه را ميشه بست، اما در دهن مردم و نميشه بست !

در دنيا هميشه بيك پاشنه نميچرخه !

در دنيا يه خوبي ميمونه يه بدي !

در ديزي وازه، حياي گربه كجا رفته !

در زمستان، الو، به از پلوه !

در زمستان يه جل بهتر از يه دسته گله !

درزي در كوزه افتاد !

در زير اين گنبد آبنوسي، يكجا عزاست يكجا عروسي !

درس اديب اگر بود زمزمه محبتي --- جمعه به مكتب آورد طفل گريز پاي را . ((‌ نظيري نيشابوري ))

در شهر كورها يه چشمي پادشاست !

در شهر ني سواران بايد سوار ني شد !

در عفو لذتيست كه در انتقام نيست !

در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست ! ((‌ حافظ شيرازي ))

در كف شير نر خونخواره اي --- غير از تسليم و رضا كو چاره اي ؟

در مجلس خود راه مده همچو مني را --- كافسرده دل افسرده كند انجمني را !

درم داران عالم را كرم نيست --- كريمان را بدست اندر درم نيست !

در مسجده، نه كند نيست نه سوزوندني !

در نمك ريختن توي ديگ بايد به مرد پشت كرد !

درويش از ده رانده، ادعاي كدخدائي كند !

درويش موميائي، هي ميگي و نميائي !

درويش را گفتند : در دكانتو ببند دهنشو هم گذاشت !

در، هميشه بيك پاشنه نميگرده !

دزدي كه نسيم را بدزدد دزد است !

دزد،آب گرون ميخوره !

دزد بازار آشفته ميخواهد!

دزد باش و مرد باش !

دزد به يك راه ميرود، صاحب مال به هزار راه !

دزد حاضر و بز حاضر !

دزد ناشي به كاهدون ميزنه !

دزدي آنهم شلغم ؟ !

دست دكاندار تلخ است !

دست بالاي دست بسيار است . (( در جهان پيل مست بسيار است ... ))

دست به دنبك هر كي بزني صدا ميده !

دست بريده قدر دست بريده را ميدونه !

دست بشكند در آستين، سر بشكند دركلاه !

دست بيچاره چون بجان نرسد --- چاره جز پيرهن دريدن نيست !

دست بي هنر كفچه گدئيست !

دست پشت سر نداره !

دست پيش را گرفته كه پس نيفته !

دستت چربه، بمال سرت !

دستت چو نميرسد به خانم --- درياب كنيز مطبخي را !

دستت چو نميرسد به كوكو، خشكه پلو را فرو كو !

دست تنگي بدتر از دلتنگي است !

دست خالي براي تو سر زدن خوبه !

دست در كاسه و مشت در پيشاني !

دست، دست را ميشناسه !

دست راست را از چپ نميشناسه !

دستش به خر نميرسه پالان خر را بر ميدارد !

دستش به دم گاو بند شده !

دستش به عرب و عجم بند شده است !

دستش بدهنش ميرسه !

دستش در كيسه خليفه است !

دستش را به كمرش گرفته كه از بيگي نيفته !

دستش شيره ايست يا دستش چسبناك است !

 


چهارشنبه 28 10 1390 9:46
X